Tag Archives: زیسته

چشم تو خواب می‌رود یا که تو ناز می‌کنی؟

بدخوابی -دیر یا زود- مرا خواهد کشت انگار؛ دارم مطمئن می‌شوم که حتماً چنین خواهد کرد؛ اگرنه فوراً. مدتی است، شاید بیش از دو ماه، که رؤیاهای بسیاری می‌بینم و بسیار مشوش. عموماً هم آغشته به هراس و هم‌راه ترس. همان اضغاث احلام[1]خواب‌های شوریده و درهم و برهم و پریشان …

Read More »

بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر | زبان انگلیسی آکادمیک.

یادگیری زبان‌های خارجی از اوّلین نیازهای هر پژوهش‌گری ست که می‌خواهد افزوده‌ای برای جهان آکادمیک داشته باشد. در کشور ما انگلیسی عملاً تدریس نمی‌شود و قاطبه‌ی افراد هم عموماً آموزش دنباله‌دار و عمیق زبان نمی‌بینند. حتی قشر تحصیل‌کرده هم مادامی‌که کارش به اپلای نخورده نیاز چندانی به یادگیری زبان در …

Read More »

ای صاحب کرامت شکرانه‌ی سلامت | تجربه‌ی اول‌شخص اختلال دوقطبی.

[برگرفته از وبلاگ قاپیدنِ سپیده‌دم.] هرشب، همین که پتو را روی خودم می‌کشم رو به تاریکی مناجات کوتاهی می‌خوانم، «خدایا، شکرت که سالم ام، شکرت که خانه‌ای دارم.» طی آخرین -و بدترین- بحران روحی‌ام در سال 2014 و 2015، زمان‌هایی بود که هر عنوانی برای من صدق می‌کرد، مگر «سالم». …

Read More »

روان‌نگاشت یک | لا مِساس در تاریکی

«دارم جنبه‌های جدید و مرموزی از روانم رو کشف می‌کنم. خیلی عجیب‌ه ها، یه زمانی روان‌ام چونان موم در دست من بود،» این جمله قرار بود مفتاح دو سه توییت‌ای باشد که نگذاشتم کارشان به زادن بکشد، که هدر می‌رفت. امّا ادامه‌اش: … اگر در مقابله با برخی تغیّرات ش …

Read More »