در روزمرگی

چشم تو خواب می‌رود یا که تو ناز می‌کنی؟

بدخوابی -دیر یا زود- مرا خواهد کشت انگار؛ دارم مطمئن می‌شوم که حتماً چنین خواهد کرد؛ اگرنه فوراً. مدتی است، شاید بیش از دو ماه، که رؤیاهای بسیاری می‌بینم و بسیار مشوش. عموماً هم آغشته به هراس و هم‌راه ترس. همان اضغاث احلام[1]خواب‌های شوریده و درهم و برهم و پریشان …

Read More »

در نکوهش توییتر

خود من از حدود پاییز 89 درگیر شبکه های اجتماعی شدم، به اصرار اکید دوستی خارج رفته، و به فیسبوک. میزان وقت و انرژی و اعصاب اتلاف شده را خودم طبعاً نمی دانم، هر چند که افزونه[1]extension و برنامک[2]app, application رسکیوتایم[3]Rescue Time آمار های تکان دهنده ای از زمان گذاری …

Read More »