[برگرفته از وبلاگ قاپیدنِ سپیدهدم.] هرشب، همین که پتو را روی خودم میکشم رو به تاریکی مناجات کوتاهی میخوانم، «خدایا، شکرت که سالم ام، شکرت که خانهای دارم.» طی آخرین -و بدترین- بحران روحیام در سال 2014 و 2015، زمانهایی بود که هر عنوانی برای من صدق میکرد، مگر «سالم». …
Read More »
داغ|دل من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش | که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی