بدون مقدمه، شروع کنیم.
همیشه در نظر داشته باشید که اگر در جمعای یک نفر سیبل «تیکه»ها و طعنها (هرچند دوستانه باشند با بنمایند) قرار گرفت، باید آن را عوض کنید.
درواقع این لزوماً به معنای صبر و تحمل و «جنبه» ی فرد موردنظر نیست، بلکه احتمالاً برای بیشعوری حاد گروه است.
مورد خودم را مثال بزنم؛ تقریباً تمام چیزهایی که از این جنس به من حواله میشود به جایگاه و مکانهای متناسب دایورت میشود. اما مشکل اینجاست که افراد به خود حق میدهند درندگی و دریدگی پیشه کنند. هر چه قدر هم تظاهر کنید شوخیهای بیمزهشان در حق شما بانمک و بامزه است، یک جایی خسته میشوید از اینهمه شوخیهای لوس و «یخ»، و دیگر نمیتوانید خندههای مصنوعی را ادامه دهید. اینجا ست که بزرگواران به خود آمده، فکر میکنند گند زدهاند و حال باید در دلجوییهای مزخرفتر تو را غرق کنند «البته ایشون خیلی باهوشه ها، …» «البته ایشون خیلی با جنبه ست که باهاش این شوخیا رو میکنیم ها …» و خزعبلاتٌ اُخری.
باز اگر برای فرد موردعنایت کینه اندوزی و بهدلگیری پیش نیاید (مانند مورد خاص شخص خود من) موقعیت بسیار حوصلهسربر، مزخرف، یخ، و بیمزهای ست، و اپیزود عذاب وجدان افراد هم بسیار کهیر آور. و نیک میدانیم که مناسبات اجتماعیای که لازمهاش نقش بازی کردن و نفاق باشد، از عوامل اصلی سرطان و دیگر بیماریهای مهلک بوده، و برای سلامتی زیانآور است. ازاینرو، ترک آن اکیداً شایستهتر است.
اگر هم فرد به دل بگیرد، حقیقتاً فاجعه است، رفاقت زیبندهی اینها نیست. خصوصاً که فرد درنهایت همیشه فحشخور میشود، و تنهایی را به بودن با بیشعورهایی مانند من و شمای «تیکهانداز» ترجیح خواهد داد.
لطفاً انسان باشید، یا اگر نمیتوانید سعی کنید ادای انسانها را دربیاورید.
[گویا علی بن ابیطالب] فرمود:
کاری نکن که دوست تو تنهایی را به بودن با تو ترجیح دهد.