Speechlet @ June 03, 2017 at 01:43PM

گاهی فکر می‌کنم، واقعاً «حرمت دماء» و ارزش‌مندی خون انسان‌ها (و به طور خاص‌تر، مؤمنین) چه جایگاه‌ای در منظومه‌ی حماسی-احساسی انقلابی بزرگواران دارد؟ و آیا در قاموس دین تقیه برای حقن دماء این‌قدر مذموم و بزدلانه است؟ و این که گفته شده «این‌ها می‌ترسیدند، من نمی‌ترسیدم» آیا ترس از جان خود نهایت ملاک است؟ یا ترس از هدر رفتن خون مؤمنین؟ و آیا این هنر است؟ آیا باز این مصداق «حشٌ بشٌ بسّامٌ وَ هُوَ شُجاع وَ کَیفَ لا وَ هُوَ بِمُعزلِ عَنْ تَقیَّهِ المَوت» است که خواجه نصیر در شرح بر اشارات گفته؟ بیاییم «عارف» را به گونه‌ای تعریف کنیم که حجت معصوم خدا هم در آن بگنجد. – به بهانه‌ی این نقل قول: https://t.me/feghheakbar/1308

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *